نقد فیلم خون در برابر غبار
فیلم خون در برابر غبار یک فیلم جنایی با بازی کیت هرینگتون است
«فیلم خون در برابر غبار» یک فیلم جنایی با بازی کیت هرینگتون است که سرمایه گذاری زیادی روی عناصر بصری دارد. برای نقد و بررسی این فیلم با سر گرم پلاس همراه باشید.
فیلم خون در برابر غبار، با توجه به کارگردانی و تصویرگری خود، یک آثار جذاب و پیوسته است. فیلم خون در برابر غباراز حیث داستان و روایت، شاید چیز بیشتری برای ارائه نداشته باشد، اما از نظر عناصر سبک، میتواند تجربهی جذابی را برای مخاطب ایجاد کند. امروزه، مخاطبان سینما با تعداد بسیار زیادی از فیلمهای جنایی روبرو هستند. این روایتها که چندین سال است در ادبیات و سینما تکرار میشوند، در پلتفرمها و بازار هنری جای خود را دارند. تعداد فیلمهای معمایی و جنایی به اندازهی زیادی است که به همان اندازه که نیاز به بازسازی دوباره دارند، در غیر اینصورت نمیتوانند مخاطبان را در چنگ خود نگه دارند، همانطور که در گذشته بودند.
فیلمهای جنایی کرهای و نوردیک از سایر کشورها بیشتر از سبک سینمای کلاسیک خود دور شده و به طور جدی و عام پذیرفته شدند. این تریلرها باعث شدند که ژانر جنایی دوباره شکل گیری کند و فیلم خون در برابر غبار نیز با نوآوریهای جذاب خود، از سبک سینمای کلاسیک تعلیقزا وفادار نشد. اگر فیلمساز به داستانهای قدرتمند و تعلیقزا پایبند بود، اثری بسیار عالی میتوانست به وجود بیاورد، اما این فیلم را میتوان به عنوان یک اثر متوسط در نظر گرفت.
در ادامه داستان فیلم لو میرود
عنوان آغازین فیلم خون در برابر غبار ظاهر می شود و سپس دوربین روی یک فریم ثابت از یک عکس خانوادگی تمرکز می کند. صدای پر شدن اسلحه در پس زمینه شنیده می شود و ناگهان خون روی قاب عکس پاشیده می شود. دوربین بزرگنمایی می کند و یک جسد خونین را در کادر نشان می دهد. فیلم با این اتفاق و قاب بندی شروع می شود و سعی می کند راز تعلیقی را در ذهن بیننده ایجاد کند.
جسد روی صندلی متعلق به مارک، حسابدار شرکت مریدین است. فقدان چهره زنده و سالم مارک، کوچکنمایی و پرش به چند ماه آینده، فاجعهای را پیشبینی میکند که رخ خواهد داد. از همان ابتدا، با نمایش جسد خونین مارک که بیشتر شبیه یک زامبی است، متوجه خواهیم شد که دنیای دیستوپیایی در انتظار ماست. صحنه ابتدایی فیلم خون در برابر غباربه عنوان یک شوک برای تماشاگر عمل می کند و بلافاصله لحن را برای تجربه کردن دنیای خشن و نه چندان دلپذیر ایجاد می کند.
تدوین اولیه فیلم برای مخاطب مانند یک شوک عمل می کند و از همان ابتدا به او می فهماند که در شرف تجربه دنیایی خشن و نه چندان خوشایند است.
تدوین اولیه فیلم به عنوان یک شوک برای بیننده عمل می کند و لحن را برای تجربه دنیایی خشن و نه چندان دلپذیر ایجاد می کند.
پس از این مقدمه پر تنش، عنوان فیلم خون در برابر غبار ظاهر می شود و تصویری از یک منطقه سرد و برفی نمای تعیین کننده را در کادر تشکیل می دهد. سپس نقشه را با کلیف دنبال می کنیم، فردی که باید راهی برای جمع آوری پول برای درمان پسرش پیدا کند.
در این صحنه ها خبری از خون و قتل نیست و گویا مرگ ابتدای فیلم به فراموشی سپرده شده است. کلیف دوست مارک، فروشنده دستگاه های شوک الکتریکی است و در ازای هر فروش، از سازنده پول دریافت می کند. با این حال، همه اینها فقط یک داستان سرایی آرام و صلح آمیز قبل از طوفان است، زیرا ریکی و کلیف قرار است دوباره بدون مارک شریک شوند.
پس از اینکه رئیس جدید، کلیف، از رفتار نادرست کارمند خود مطلع می شود، او را اخراج می کند و هیچ شرکت دیگری حاضر به استخدام او نیست. حتی دوستان نزدیکش هم به او پشت می کنند. این حادثه به یک رویداد محرک برای فیلم تبدیل می شود و کلیف را به سمت ریکی سوق می دهد.
ریکی برای یک باند مواد مخدر کار می کند و حالا شخصیت اصلی داستان ماموریت دارد تا مقدار زیادی مواد مخدر را به شهر دیگری منتقل کند. کلیف با همراهی یک محافظ سرسخت به محل معامله میرسد اما یک اتفاق غیرمنتظره رخ میدهد، شرایطی پیش میآید و بار دیگر ریکی و کلیف به شرکای بسیار نزدیک تبدیل میشوند، شراکتی که مثل قبل لذتبخش نخواهد بود.
فیلم خون در برابر غبار از این نقطه شروع می شود و خط کم رنگ خود را ایجاد می کند. ریکی و کلیف باید جنسیت را کم کنند و خود را از دست رئیس خود نجات دهند، زیرا مافیایی که برای آنها کار می کنند از خانواده های آنها نیز انتقام خواهند گرفت.
بیشتر بخوانید:
نقد فیلم شماره ۲۴ (Number 24) | شخصیت تاریخی گونار سونستبی
Blood for Dust از نظر ایده اولیه شبیه به تمامی فیلم های جنایی و گانگستری است که تاکنون ساخته شده است اما آنچه این فیلم را از دیگر آثار از این دست متمایز می کند طراحی صحنه و رویکرد سبک آن است. در واقع هر عنصر جذابی در این فیلم به دستکاری های فرم و ژانر آن تعلق دارد وگرنه داستان فیلم خون در برابر غبار چیز چندانی برای ارائه ندارد.
هر عنصر جذابی که در این فیلم وجود دارد، به جنبه های فرمی و سبک ژانری آن مرتبط است؛ در غیر اینصورت، داستان فیلم بسیار جذابیتی ندارد.
اولین عنصر فرمیکی که توجه مخاطب را به خود جلب میکند، موسیقی فیلم خون در برابر غبار است. موسیقی در Blood for Dust، شخصیت دارد، حسابشده کار میکند و همچون قالبی قصه را درون خود جای میدهد. موسیقی بخش مهمی از روایت این اثر است و اگر نباشد، فیلم چیزی کم خواهد داشت. از همان ابتدا موسیقی به کمک فضاسازی میآید، تنشهای متعددی را خلق میکند، تاثیر جنایات بر مخاطب را بالا میبرد، به شدت تعلیق میافزاید، و جوی مالیخولیایی بوجود میآورد.
استفادهی سینما از موسیقی هم میتواند ماهیت فیلم را به چالش بکشد و هم اینکه میتواند به عمیق شدن اثر کمک کند. اگر موسیقی روی روایت سوار باشد، فیلم خون در برابر غبار اصالتش را از دست خواهد داد اما اگر موسیقی عقبتر از روایت پرداختشده حرکت کند و همگام با داستان ساخته شده باشد، تبدیل به المانی کمککننده و قابل ستایش خواهد شد که در این فیلم موسیقی همینگونه رفتار میکند.
دنیایی که Blood for Dust در آن می گذرد، دنیایی سرد و بی روح است. لحن تلخ و بی روح این دنیا از ابتدا تا انتهای روایت مخاطب و شخصیت ها را همراهی می کند. این دنیا به قدری سرد و یخ زده است که مخاطب تا مدتی تاثیر آن را در ذهن و افکار خود احساس می کند. تصویر برفی فیلم نیز مانند موسیقی آن دومین عنصر اثر است که به سرعت چشم را جلب می کند و روایت را در بر می گیرد. به نظر می رسد که هیچ چیز شادی در این دنیا وجود ندارد و شخصیت ها مجبورند در دنیای یخ زده نفس بکشند و خود را با گرمای ناچیزی راضی نگه دارند.
تریلرفیلم خون در برابر غبار ، به دنیای نوآرهای کرهای و نوردیک تعلق دارد. ما این ایدهای ساده و مستقیم دارد که باعث تمایز این اثر از سایر فیلمهای جنایی امروز میشود، فرم آن است که جنسیت زیرمجموعهی فرم میشود. در این دنیای فیلم، قهرمانانی وجود ندارند بلکه ضدقهرمانانی هستند که در یک جهان سخت ایستادهاند.
جهان این شخصیتها، مانند جهان نوآرهای کرهای، در حال فروپاشی است و دوستی در آنجا معنی ندارد، هر لحظه ممکن است خیانتی از طرف دیگری رخ دهد. کلیف هم مارک را میکشد، با همسرش رابطه برقرار میکند و در نهایت با اسلحه، ریکی را به قتل میرساند.
در فیلم خون در برابر غبار این فضای سرد و تلخ است که بیش از هر چیز ذهن بیننده را درگیر خود می کند.
زنان در این دنیا، مانند زنان تریلرهای کرهای، هیچ اختیاری ندارند. آنها به کلیسا میروند و به دعا خواندن مشغولند، یا مانند همسر مارک، منتظر نجاتشان از کسی هستند. این دنیا، جهانی مردانه و خشن است و زنان بدون هیچ واکنشی، نقش قربانی را بازی میکنند. آنها مثل زنان فیلمهای وسترن و تریلرهای کرهای، یا در فاحشهخانهها، ضعیف و ناتوان هستند. شخصیتهای این فیلم، به نظر میرسد
که جهان خود را پذیرفتهاند و با سرنوشت محتومشان، کنار آمدهاند. هر چه بیشتر تلاش میکنند، بیشتر در گنداب این مرداب فرو میروند. جهان کلیف و ریکی، پر از زشتی و نابودی است و آنها هیچ انتخاب دیگری ندارند، باید در این مبارزه پیروز شوند.
در فیلمهای جنایی کلاسیک، یک معمای پرمضمون و مهم وجود دارد که مخاطب را به سمت خود جذب میکند و او را نسبت به پایان پیرامون و سرنوشت شخصیتها ناراحت نگه میدارد. اما در فیلم خون در برابر غبار، این فضا تلخ و سرد بیش از هر چیز دیگری، ذهن تماشاگر را مشغول میکند. در واقع، برای فیلمساز، چیزی که بیش از هر عنصر دیگر مهم است، دنیایی است که شخصیتها در آن گرفتار شدهاند. زندگی شخصیتهای این داستان، حسی از خفقان را در مخاطب تداعی میکند و او را مجذوب میکند، به طوری که قبل از هر چیز دیگری، مشتاق است که ببیند که آیا این رنج بیپایان شخصیتها به پایان خواهد رسید یا خیر.
تحلیل شما از Blood Against Dust خیلی جالب بود! به نظرم نقدهای شما کمک زیادی به درک بهتر فیلم کرد. ممنون از زحماتتون!
خیلی خوب که به نقاط ضعف و قوت Blood Against Dust پرداخته بودید. نقدهای شما باعث شد که بیشتر به جزئیات فیلم دقت کنم
نقد شما دربارهی Blood Against Dust بسیار جامع و مفید بود. این فیلم به نظرم میتونست خیلی بهتر باشه، و نقد شما به خوبی این موضوع رو روشن کرد
ممنون از نقد صادقانهتون دربارهی Blood Against Dust. به نظر میرسه که فیلم نتونسته انتظارات رو برآورده کنه. منتظر نظرات بیشتری از شما هستیم!
مقالهتون دربارهی Blood Against Dust خیلی به موقع بود. تحلیل دقیق شما به من کمک کرد تا تصمیم بگیرم آیا این فیلم رو ببینم یا نه. سپاس از تلاشهاتون!