بررسی فیلم The Vast of Night | نیومکزیکو دهه ۱۹۵۰
فیلم The Vast of Night با انتخاب ساختاری مینیمال، اما با بهرهگیری از تکنیکهای روایی بسیار پیچیده و حسابشده، اثری را خلق میکند که مرزهای سینمای علمی-تخیلی کلاسیک و سینمای مستقل معاصر را در هم میشکند. داستان در شهر کوچکی به نام کایوگا، نیومکزیکو در دهه ۱۹۵۰ جریان دارد؛ شهری ساکت، خوابآلود و بیحادثه، اما با اتفاقی شگفتانگیز که آرامآرام در تاریکی شب رخنه میکند. فیلم The Vast of Night نه با انفجارهای بصری یا موجودات فضایی مرئی، بلکه با صدا، سکوت، گفتوگو و تنش ذهنی جلو میرود و مخاطب را تا انتها با پرسشی بنیادین تنها میگذارد: حقیقت چیست و آیا ما آن را میخواهیم بشنویم؟
تمرکز اصلی داستان بر دو شخصیت جوان است: اورت، گوینده رادیویی باهوش و جاهطلب، و فی، اپراتور تلفن، دختری کنجکاو و حساس. آنها شبانه با صدایی عجیب روی فرکانس رادیویی مواجه میشوند که منشأ آن ناشناخته است. این صدا، محور رمز و راز فیلم است. اما برخلاف بسیاری از فیلمهای علمی-تخیلی که بر کشف سریع منبع صدا و تأثیرات آن تمرکز دارند، فیلم The Vast of Night با صبر و آرامش روایت خود را میسازد. کارگردان اندرو پترسون از این فرصت استفاده میکند تا شخصیتها را عمیقتر معرفی کرده و فضای داستان را بهجای آنکه تنها مکانی برای رویداد باشد، به عنصری حیاتی تبدیل کند.
یکی از شگفتیهای فیلم در نحوه پرداخت به زمان است. دوربین با حرکتهای طولانی و ممتد، بدون قطع و با تنفس طبیعی، تماشاگر را از یک خیابان به خیابان دیگر، از ایستگاه رادیو به مرکز تلفن، و از فضای بیرون به ذهن شخصیتها میبرد. این حرکات نرم دوربین، نوعی جریان سیال در روایت ایجاد میکند که در آن مکان، زمان، صدا و گفتوگو بهصورت ارگانیک و پیوسته در هم تنیده میشوند. فیلم The Vast of Night از همین ویژگی برای ایجاد نوعی تنش درونی و روانی بهره میبرد. تنشی که ناشی از ترسهای شناختهشده نیست، بلکه از ندانستن، از احساس تهدیدی ناپیدا و از عدم اطمینان به واقعیت اطراف نشئت میگیرد.
طراحی صوتی فیلم، شاهکار آرام و خلاقانهای است. بسیاری از لحظات فیلم بدون تصویر و صرفاً با صدای تلفن، ضبط رادیویی، یا بازخوانی خاطرات شخصیتها پیش میرود. صدای مرموزی که فی روی خط تلفن میشنود، یا صدای مردی به نام بیلی که تجربیاتش را از پروژههای نظامی افشا میکند، همه با سکوتهایی کشدار و سکونهایی تنشزا همراه هستند. فیلم The Vast of Night از این سکوتها بهعنوان سلاح اصلی خود بهره میبرد؛ سکوتهایی که ضربان قلب تماشاگر را افزایش میدهند و فضای فیلم را بهگونهای اشباع از ترس و ابهام میسازند، بیآنکه نیاز به نمایش بصری تهدیدی خاص باشد.
ارجاعات به فرهنگ دهه ۱۹۵۰، نهفقط در لباس و دکور، بلکه در لحن گفتوگوها، شیوه کار با تجهیزات، نوع تعاملات اجتماعی و ساختار روایی بهخوبی حس میشود. فیلم The Vast of Night با حفظ صداقت در بازسازی فضای فرهنگی آن دوران، این حس را تقویت میکند که آنچه اتفاق میافتد، میتواند کاملاً واقعی باشد؛ نه در قالب یک داستان فانتزی، بلکه در بافتی که ما را متقاعد میکند «ممکن است چنین چیزی در گذشته اتفاق افتاده باشد». این صداقت تاریخی، باعث افزایش باورپذیری داستان میشود و همزمان باعث میشود فیلم رنگی مستندگونه به خود بگیرد، بدون آنکه از فضای داستانی خود فاصله بگیرد.
بازیهای بازیگران، بهویژه دو نقش اصلی، سهم بزرگی در موفقیت فیلم دارند. سیرا مککورمیک در نقش فی، با ترکیب خوبی از کنجکاوی و وحشت، توانسته شخصیتی خلق کند که درگیر رمزگشایی است اما در عین حال درگیر ترس هم هست. جیک هوروویتز نیز در نقش اورت، با تسلط بر لحن گویندگی و جذبهای متکی بر قدرت بیان، نقشآفرینی دقیق و قابل باور ارائه میدهد. فیلم The Vast of Night در لحظاتی که گفتوگوهای طولانی بین این دو شخصیت شکل میگیرد، تبدیل به تئاتری شنیداری میشود که تنها از طریق زبان، ریتم و حس بیانشده، مخاطب را درگیر نگه میدارد.
فیلم بهجای پاسخدادن به سؤالات، آنها را با دقت طرح میکند. چه چیزی در این شب عجیب در شهر کایوگا اتفاق میافتد؟ آیا واقعاً با موجودات بیگانه طرف هستیم؟ چرا برخی صداها از فرکانسها ناپدید میشوند و برخی تماسها مسدود میشوند؟ فیلم The Vast of Night هیچگاه توضیحی قطعی نمیدهد. اما در عوض، تجربهای روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی را به مخاطب پیشنهاد میدهد که فراتر از یک ماجرای فرازمینی ساده است.
فیلم The Vast of Night در ادامه مسیر خود، بهجای آنکه تماشاگر را با صحنههایی پرهیاهو و جلوههای ویژه تحت تأثیر قرار دهد، عمق خود را در لایههای زیرین روایت گسترش میدهد. گفتوگوهایی که در ظاهر ساده و روزمره بهنظر میرسند، رفتهرفته به مکاشفههایی درباره خاطرات سرکوبشده، فعالیتهای نظامی محرمانه و تجربههای شخصی با عناصر ناشناخته بدل میشوند. این فیلم، همانند یک برنامه رادیویی نیمهشب، همزمان با انتقال روایت، مخاطب را در حسی از تعلیق، رازآلودگی و نوعی اضطراب خاموش فرو میبرد. صدای شخصیتها بهگونهای طراحی شده که انگار از گذشتهای دور در حافظهای جمعی طنین میاندازد و تماشاگر را دعوت میکند تا فراتر از تصویر به معنا گوش دهد.
یکی از سکانسهای مهم و کلیدی، تماس تلفنی بیلی با ایستگاه رادیویی است. بیلی، یکی از شخصیتهای فرعی اما تأثیرگذار فیلم The Vast of Night، با صدایی خسته و صادقانه، خاطراتی را از گذشته تعریف میکند که حاکی از مشارکت در پروژهای نظامیست که به کشف موجوداتی فرازمینی مرتبط بوده است. روایت او نهتنها تعلیق داستان را افزایش میدهد، بلکه از طریق تمثیل، به موضوعاتی چون تبعیض نژادی و پنهانکاری سیستماتیک نیز اشاره میکند. کارگردان با ظرافت، مسائل سیاسی و اجتماعی دوران را درون داستانی فراطبیعی جای داده و بهجای شعار، با روایتی احساسی، عمق روانشناختی داستان را غنی میسازد. فیلم The Vast of Night در این بخشها به اوج قدرت بیان غیرمستقیم خود میرسد.
پس از تماس بیلی، نوبت به شخصیت مسنتری میرسد که زنیست منزوی و تنها به نام میبل. او نیز تجربهای مشابه را با فی و اورت در میان میگذارد. در این سکانس، بار دیگر فیلم از فرم معمول فاصله میگیرد. دوربین ثابت است، نورپردازی کم و آرام، و فقط صدای زن شنیده میشود. او بدون وقفه حرف میزند و در دل مونولوگی طولانی، از فرزند گمشدهاش و باورش به وجود «آنها» صحبت میکند. این روایت، اگرچه هیچ سندی بر واقعیت ندارد، اما با حسی از یقین بیان میشود که مخاطب را در شک میگذارد.
فیلم The Vast of Night با این سکانس، بار دیگر از عنصر تردید بهعنوان ابزار روایی استفاده میکند. تردیدی که نه با پاسخ، بلکه با تجربه همذاتپنداری همراه است.در طول فیلم، شب به آرامی به نیمه میرسد، خیابانهای شهر خلوتتر میشوند و نور مهتاب همهچیز را در خود حل میکند. دوربین همچنان با حرکات نرم، اما گاهی ایستا و طولانی، بین لوکیشنها جابهجا میشود و فضای خوابآلود اما پرتنش شهر را منتقل میکند.
بیشتر بخوانید:
نقد فیلم Tommaso | یک مرد میانسال درگیر با بازسازی هویت
در این میان، تماشاگر نهتنها در انتظار یک اتفاق بزرگ است، بلکه درگیر کشف و درک جهانبینی شخصیتها میشود. فیلم The Vast of Night از طریق حذف عمدی تصاویر تحریککننده و تمرکز بر دیالوگ، ذهن مخاطب را فعال میکند. تماشاگر مدام بهدنبال یافتن نشانهها، کدها و ربطدادن صداها به معانی احتمالی است. این تعامل ذهنی باعث میشود تجربه تماشای فیلم نه فقط حسی، بلکه تحلیلی نیز باشد.
یکی از نقاط قوت چشمگیر فیلم، طراحی صحنه و نورپردازی آن است. نورهای سبز، آبی و نارنجی که از لامپهای نئون یا تلویزیونهای قدیمی ساطع میشود، فضای بصری فیلم را در هماهنگی کامل با مضمون علمی-تخیلی قرار میدهد. این رنگها نه فقط برای زیبایی بصری، بلکه برای ایجاد حس عدم قطعیت و بیثباتی طراحی شدهاند. فیلم The Vast of Night در این زمینه به شکلی استادانه عمل میکند؛ هر صحنه با نورپردازی خاص خود، احساسی مستقل منتقل میکند که به حال و هوای ذهنی شخصیتها نیز پیوند میخورد. حتی تاریکیها نیز حامل معنا هستند؛ سکوتی که در آن تماشاگر منتظر است تا صدایی جدید، حقیقتی تازه یا حتی هیولایی ناشناخته آشکار شود.
با نزدیکشدن به پایان فیلم، اورت و فی تصمیم میگیرند که سیگنال را دنبال کنند. در این لحظه، فیلم بهنوعی تغییر فرم میدهد. دیگر با ساختاری ثابت مواجه نیستیم، بلکه اکنون یک سفر، یک جستوجو و یک حرکت آغاز میشود. آنها به جنگل میروند، به مکانی که منبع احتمالی سیگنال است و مخاطب همچنان نمیداند که قرار است چه چیزی ببیند. این تعلیق تا ثانیههای آخر حفظ میشود. فیلم The Vast of Night بهگونهای داستان را جلو میبرد که حتی اگر پایان مشخصی هم ارائه دهد، تماشاگر تا لحظه آخر در حالت انتظار و گمانهزنی باقی میماند.
این شیوه پایانبندی، یکی از امتیازات اصلی فیلم بهشمار میآید. در شرایطی که اغلب فیلمها مخاطب را با تصویر روشن یا توضیح قطعی ترک میکنند، فیلم The Vast of Night، با ارائه پایانی مبهم، اما شاعرانه، دست به انتخابی جسورانه میزند. صحنه پایانی که ردپای شخصیتها را روی زمین باقی گذاشته و سکوتی مرموز در فضا حاکم است، نوعی تجربه ذهنی باقی میگذارد که با مخاطب میماند.
در واپسین دقایق فیلم The Vast of Night، با صحنهای مواجه میشویم که در آن هیچ توضیحی صریح، هیچ پاسخ روشن و هیچ نمایشی متعارف از موجودات بیگانه یا کشف علمی ارائه نمیشود. آنچه باقی میماند، سکوت، ردپا و خلائی است که شخصیتها را در دل خود فرو میبرد. این پایان، برخلاف انتظار بسیاری، نهتنها ابهامآمیز نیست بلکه بیانگر فلسفهای خاص در روایت سینمایی است؛ فلسفهای که مخاطب را وادار به مشارکت فکری میکند. فیلم The Vast of Night در این لحظه نهتنها از ارائه پاسخ امتناع میکند، بلکه مخاطب را با خود، ذهنیات و تصوراتی که در طول فیلم ساخته، تنها میگذارد. این نوع پایانبندی، برخلاف ظاهر مینیمال آن، در لایههای عمیقتری از معنا تنیده شده است.
یکی از اصلیترین ویژگیهای فیلم، وفاداری آن به اصول سینمای کلاسیک و همزمان، شکستن همان چارچوبهاست. ساختار اپیزودیک، ارجاع به برنامههای رادیویی و تلویزیونی قدیمی، بهرهگیری از سبک نوآر و در عین حال استفاده از عناصر پستمدرن مانند سکوتهای کشدار، فقدان نقطه اوج مشخص، و حذف عنصر دشمن یا تهدید مرئی، فیلم The Vast of Night را به اثری خاص در سینمای ژانر تبدیل میکند. این فیلم نهتنها از کلیشههای رایج آثار علمی-تخیلی فاصله میگیرد، بلکه از رسانههایی چون رادیو، تلفن و حتی راه رفتن در سکوت شب استفاده میکند تا تجربهای سینمایی خلق کند که تماشاگر را در مرکز اتفاق قرار دهد، بدون آنکه واقعاً چیزی را نشان دهد.
روایت فیلم را میتوان بهنوعی استعارهای از تجربهی انسان در مواجهه با ناشناختهها دانست. فی و اورت بهنوعی نمایندگان ذهن کنجکاو بشری هستند که با کمترین امکانات، بیشترین تلاش را برای کشف حقیقت انجام میدهند. اما در نهایت، حقیقت آنقدر دور، عظیم یا حتی غیرقابلفهم است که تنها ردپایی از آن بر جای میماند. فیلم The Vast of Night از این نظر، نگاهی اگزیستانسیال به تجربهی زیستن دارد؛ تجربهای که در آن، انسان همواره در جستوجوست، اما تضمینی برای یافتن وجود ندارد. همین نگاه فلسفی، فیلم را از یک ماجرای علمی-تخیلی صرف، به اثری اندیشهورز بدل میسازد.
مفهوم شنیدن، بهعنوان موتور محرک روایت، نقشی حیاتی دارد. برخلاف اکثر فیلمهای ژانر که بر دیدن تمرکز دارند، این فیلم بر شنیدن، گوشدادن و درک غیرمستقیم تمرکز دارد. شخصیتها برای کشف حقیقت، نه چشم، بلکه گوش خود را به کار میگیرند. صدا در این فیلم حامل اطلاعات، تهدید، راز و حتی آرامش است. طراحی صوتی بهگونهای انجام شده که مخاطب احساس میکند خود نیز بخشی از این جستوجوی صوتی است. فیلم The Vast of Night بهواسطه این تمرکز بر صدا، تجربهای چندلایه میسازد که با هر بار شنیدن، معانی جدیدی در آن کشف میشود.
همچنین، استفاده از دوربین بهعنوان ابزار روایتگر در این فیلم بسیار هوشمندانه است. در سکانسی خاص، دوربین از محل کار فی به سمت ایستگاه رادیویی حرکت میکند، از زمینهای بازی عبور میکند و بدون قطع تصویر، تماشاگر را همراه خود میکشاند. این حرکت نهفقط از لحاظ تکنیکی خیرهکننده است، بلکه حس وحدت مکانی و زمانی را القا میکند. فیلم The Vast of Night با این ترفندهای بصری، جهان خود را گسترده میکند بیآنکه به لوکیشنهای متعدد یا جلوههای ویژه نیاز داشته باشد.
در نهایت، میتوان گفت که فیلم The Vast of Night نمونهای کمنظیر از آن دسته آثاری است که با کمترین ابزار، بیشترین تأثیر را خلق میکنند. این فیلم اثبات میکند که برای ساخت یک تجربه سینمایی قوی، نیازی به بودجههای عظیم یا جلوههای بصری پرزرقوبرق نیست. بلکه کافی است دیدگاهی خلاقانه، نگاهی انسانی به مفهوم کشف و تعلیق، و احترامی برای درک مخاطب وجود داشته باشد. فیلم The Vast of Night از این نظر، نهتنها یک اثر مستقل موفق، بلکه الگویی برای سینمای آینده است که بر پایه روایت، صدا و تجربه انسانی ساخته میشود.
این فیلم تماشاگر را دعوت میکند تا به جای دنبالکردن اکشن یا توطئه، درگیر راز، صدا، گفتوگو، و سکوت شود. فیلم The Vast of Night بیش از آنکه ماجرایی برای باورکردن باشد، تجربهای برای احساسکردن است. تجربهای که پس از پایان فیلم نیز در ذهن باقی میماند، همانطور که صدای مرموز رادیویی، هنوز در گوش فی و اورت، و البته مخاطب، طنینانداز است.